4 سناریو درباره آینده جمعیت ایران
به گزارش وبلاگ ساعت مچی، الهام فتحی، محقق و پژوهشگر پژوهشکده آمار ایران است و به تازگی چهار سناریو برای جمعیت ایران در سال 1430 تعریف نموده است. سناریو های این محقق بر اساس چهار فرض افزایش سطح باروری کل و رسیدن به حدود 2.6 فرزند در سال 1430 (فرض خوش بینانه)، تثبیت سطح باروری کل از سال 1395 به بعد یعنی 2.11 فرزند تا سال 1430، کاهش سطح باروری کل با شیبی تند به زیر سطح جانشینی 1.5 فرزند در سال 1430 (فرض بدبینانه) و کاهش سطح باروری کل با شیبی ملایم تا به زیر سطح جانشینی 1.9 فرزند در سال 1430 است.
وی در مصاحبه با ایرنا در تشریح آینده جمعیتی ایران در 30 سال آینده، به رجحان جمعیت در تهران و تشریح افق جمعیت سالخورده ایران در سال 1430 می پردازد. این مصاحبه را از نظر می گذرانید.
به طور کلی، گزارش ها و مطالعات جمعیت شناختی تا چه حد در تصمیم گیری های کلان در سطوح ملی و بین المللی تأثیرگذار هستند؟
از آنجا که دانش جمعیت شناسی، یکی از زیرشاخه های علوم اجتماعی است، مانند شاخه های دیگر این حوزه، تحت تأثیر عوامل مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و مالی و بسیاری عوامل دیگر قرار می گیرد و در تعامل با تمام عوامل عمل می نماید؛ بنابراین نمی توانیم جمعیت را به طور مستقل نگاه کنیم و به سایر عوامل توجه نداشته باشیم؛ چراکه مطالعات جمعیت با مطالعات فرهنگی، سیاسی، مالی و... به نوعی در هم تنیده و پیچیده هستند و بین آن ها رابطه دوسویه وجود دارد؛ دلیلش هم این است که موضوع مطالعه، رفتار انسانی است که به طور طبیعی این پیچیدگی را ایجاد می نماید. در چنین شرایطی، به طور طبیعی مطالعات جمعیت، یکی از مباحث مهمی قلمداد می شود که همواره مورد توجه برنامه ریزان و سیاست مداران بوده و هرچقدر افرادی که در این حوزه تخصص دارند، بتوانند تحلیل های مناسب تری ارائه دهند، به برنامه ریزان و سیاستگزاران، دید عمیق تر و روشن تری نسبت به آینده خواهد داد که بتوانند مسائل پیش روی جوامع را دقیق تر تحلیل نموده و تصمیمات مؤثرتری برای مسائل و پدیده های پیش رو ارائه نمایند.
در پژوهش اخیرتان جمعیت ایران را در بازه زمانی 30 سال آینده مورد توجه قرار داده بودید. به طور معمول بازه های زمانی که در مطالعات جمعیت شناسی مورد توجه کارشناسان این حوزه قرار می گیرد، چگونه است؟
در مطالعات جمعیت شناسی، معمولاً معین بازه های زمانی بر عهده پژوهشگر و هدفی است که از پژوهشش دنبال می نماید، اما معمولاً جمعیت شناسان بازه ها را بیشتر از 30 سال پیشنهاد نمی نمایند. برای اینکه همان طور که اشاره کردیم بحث، بحث علوم اجتماعی است و این علم، در فرایند تغییرات زمانی و مکانی، تحت تأثیر متغیر های بسیار زیادی قرار می گیرد که به ما اجازه نمی دهد آینده ای خیلی دور را پیش بینی کنیم. حتی در مورد پیش بینی هایی هم که انجام می شود، بعد از گذشت مدتی، احتیاج هست که دوباره برگردیم و با توجه به شرایط جدید، یک بازنگری روی آن انجام دهیم. هر چند سازمان ملل، معمولاً پیش بینی های خود را در یک بازه زمانی 100 ساله ارائه می نماید و اخیراً دوره های 150 ساله را هم ارائه نموده که البته این موضوع، با این استدلال که طولانی بودن این دوره ها باعث ضعیف شدن پیش بینی ها خواهد شد، مورد انتقاد جمعیت شناسان نهاده شده است. با این حال، آن ها هم هر دو یا سه سال یک بار مجدداً پیش بینی های خود را بازنگری می نمایند.
آیا از نگاه جمعیت شناختی، یک استاندارد دنیای برای ساختار جمعیتی کشور ها وجود دارد؟ مثلاً آیا می توانیم بگوییم ساختار جمعیتی ایده آل کشور ها چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟
بهترین و گویاترین نمودار برای آگاهی از شرایط ساختمان سنی هر جمعیتی، ترسیم هرم سنی جمعیت است. این هرم، فراوانی افراد را در گروه های سنی برحسب جنس نشان می دهد. جمعیت، برای هر کشوری متفاوت است و تابه حال، یک ساختار ایده آل برای این منظور، پیشنهاد نشده است، ولی معمولاً وقتی جمعیت فعال (که در جمعیت شناختی به گروه سنی 15-64 اطلاق می شود)، حجم نسبتاً عظیمی از کل جمعیت را به خود اختصاص دهد، می تواند به صورت بالقوه باعث شکوفایی مالی جوامع شود؛ تأکید بنده بر کلمه بالقوه به این دلیل است که این شکوفایی مشروط به این است که کشور ها بتوانند امکانات و بستر های لازم را برای اشتغال و بالندگی این جمعیت فعال را فراهم نمایند، برای مثال در حال حاضر ایران در چنین شرایطی نهاده شده، اما تا الآن نتوانسته از آن به شکل مطلوب استفاده کند؛ برای اثبات آن می توانیم نگاهی به نرخ بیکاری کشور مخصوصاً بیکاری جوانان در دهه اخیر اشته باشیم.
اگر دو سوم از کل جمعیت هر کشور در بازه جمعیت فعال قرار گیرند، برای آن کشور حالت ایده آل محسوب می شود که البته چنین شرایطی خیلی به ندرت و در اثر گذار جمعیتی (انتقال از شرایطی که میزان موالید و مرگ ومیر بالاست، به شرایطی که میزان موالید و مرگ ومیر پایین است) پیش می آید و اگر هم اتفاق بیفتد، در صورتی برای آن کشور به عنوان یک فرصت محسوب می شود که بستر های لازم برای بهره گیری از آن فراهم باشد و بتوان به خوبی از آن استفاده کرد تا باعث رشد و شکوفایی مالی شود. برای مثال خیلی از کشور ها از جمله چین و امریکا در دوره هایی از تاریخ خود به این فرصت رسیدند و توانستند از آن بهره برداری مناسبی بنمایند.
اگر بخواهیم یک نگاه تاریخی به بحث جمعیت شناسی در کشورمان داشته باشیم، بحث مطالعات جمعیت در ایران از چه زمانی مورد توجه نهاده شد و آیا عامل خاصی برای این توجه وجود داشته است؟
بحث جمعیت در ایران، از قدیم مورد توجه پادشاهان بود؛ مثلاً زمانی که می خواستند سربازگیری نمایند یا مالیات بگیرند، شمارش جمعیت برایشان اهمیت داشته است. اگر به اسناد تاریخی هم مراجعه کنیم، می بینیم که در مواردی، سرشماری هایی هم صورت گرفته است، اما پیشینه مطالعات جمعیت به صورت علمی، به دوران قبل از انقلاب و به دوره ای که بحث های بهداشتی و توسعه ای مطرح شدند، بر می شود.
در این دوره، افراد تحصیل نموده در رشته جمعیت شناسی، کم کم وارد این حوزه شدند، اوّلین درس جمعیت شناسی در دهه 1330 در دانشگاه تهران برقرار شد و نطفه پژوهش های جمعیتی نیز با ایجاد بخش مطالعات جمعیتی در مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی این دانشگاه شکل گرفت. بعد از انقلاب اسلامی هم هرچند توجه بیشتری به حوزه جمعیت شناسی در ایران شده است، اما همچنان کانونی متمرکز که متولی این امر در کشور باشد تا بتواند تمام نظرات را جمع آوری نموده و برنامه ریزی کند، وجود ندارد.
نرخ رشد جمعیت ایران طی سال های گذشته به چه شکلی بوده و این فرایند رشد جمعیت در چه دوره هایی مطلوب و در چه دوره هایی ضعیف بوده است؟
آمار های موجود در این حوزه نشان می دهد ایران از آغاز اوّلین سرشماری در سال 1335 تا سومین سرشماری در سال 1355، رشد جمعیت نسبتاً بالایی داشت. در آن موقع حکومت به این فکر می افتد که سیاست های جمعیتی را به سمت کاهش رشد جمعیت سوق دهد؛ این کار از اوایل دهه 50 آغاز شد و اثر خودش را در سرشماری 1355 گذاشت که در نقاط شهری تا حدودی با کاهش متوسط رشد سالانه جمعیت روبرو شدیم.
در سال 1357 با آغاز انقلاب اسلامی، این سیاست رها و سیاست های افزایش جمعیتی جایگزین آن شد. در دوره زمانی 1355 تا 1365 با رشد بی سابقه جمعیت نزدیک به 4 درصد روبرو می شویم که در تاریخ ایران و دنیا بی سابقه بود؛ هرچند بخشی از این رشد، تحت تأثیر ورود مهاجران افغانستانی به ایران هم بود، اما در هر صورت رشد جمعیت ایران زیاد شد و دولت به فکر تدابیری برای کاهش این رشد افتاد؛ چراکه به دلیل وقوع جنگ در آن موقع، تأمین هزینه های این جمعیت برای دولت نگران نماینده بود و سعی کرد با سیاست های کاهش جمعیت، رشد آن را کاهش دهد.
نتیجه این سیاستگذاری در دهه های بعد معین شد؛ به این ترتیب، رشد جمعیت کشور کاهش پیدا کرد تا اینکه در دوره زمانی 1390 تا 1395 به کمترین مقدار متوسط رشد سالانه جمعیت (یعنی مقدار 24/1) رسیدیم.
از اوایل سال 1390، دولت نگران بحث کاهش جمعیت و رشد جمیت شد و مجموعه ای از سیاست های تشویق رشد جمعیت و موالید را عنوان نمود، اما مطالعات نشان می دهد متوسط رشد سالانه جمعیت ایران با شیب ملایمی رو به کاهش خواهد بود و انتظار می رود حتی در بدبینانه ترین سناریو، رشد جمعیت کشور تا سال 1430 به صفر نرسد. به این ترتیب، انتظار می رود حداقل تا سه دهه آینده، رشد مثبت جمعیتی را تجربه کنیم.
به بدبینانه ترین سناریویی که در پژوهش اخیرتان انجام داده اید، اشاره کردید. اگر ممکن است لطفا در مورد 3 سناریوی دیگر هم شرح دهید.
جمعیت شناسان برای این که بتوانند به یک دید کلی نسبت به آینده برسند، روش های مختلفی را برای پیش بینی جمعیت ارائه می نمایند؛ یکی از این روش ها که زیاد مورد استفاده نهاده شده و از یک منطق کاملاً مناسبی برخوردار است، پیش بینی جمعیت با روش ترکیبی یا مولفه ای نسلی است که من هم در پژوهش اخیرم از این روش استفاده نموده ام.
در این روش، معمولاً چند سناریو از سوی جمعیت شناسان در نظر گرفته می شود که شامل؛ حالت حداقل، حالت حد وسط و حالت حداکثر است؛ در نهایت این جمعیت شناس است که باید پیشنهاد بدهد کدام فرض، محتمل تر است. در مورد آینده جمعیت ایران هم چهار سناریو را می توان در نظر گرفت؛ بدبینانه ترین سناریو، کاهش میزان باروری به رقم 1.5 فرزند و خوش بینانه ترین سناریو، افزایش باروری حداکثر به 2.6 فرزند است. دو سناریوی بینابینی را هم می توان در نظر گرفت؛ اوّل اینکه باروری در سطح جانشینی (2.1 فرزند) باقی بماند و دوم این که باروری با شیب ملایمی کاهش یابد و به رقم زیر سطح جانشینی یا 1.9 فرزند برسد.
مطالعات جمعیت در سال 1395 نشان می دهد میزان باروری در ایران در سطح جانشینی بوده که البته این میزان یک حالت مقطعی و گذار بوده است و با یک شیب ملایم رو به کاهش قرار گرفته است. بنده با توجه به شرایطی که ایران دارد، فرض محتمل را باروری 1.9 در نظر گرفتم که بر اساس آن جمعیت ایران به احتمال زیاد در سال 1430، بالغ بر 101 میلیون نفر می شود. در سناریوی خوش بینانه، با در نظر دریافت باروری 2.6 فرزند، جمعیت کشور، حداکثر به 112 میلیون نفر می رسد که البته این فرض خیلی ضعیف بوده و احتمالش خیلی پایین است و در حالت بدبینانه، با سطح باروری 1.5 فرزند، جمعیت ایران در سال 1430 بالغ بر 95 میلیون نفر خواهد بود.
به هر حال هر کدام از این چهار سناریو را در نظر بگیریم، تا سال 1430 ما رشد منفی جمعیت را تجربه نخواهیم کرد. توجه به این نکته لازم است که نمی توان گفت همواره پیش بینی های جمعیت حتماً به وقوع می پیوندند و قطعیت دارند، همان طور که ذکر شد، در سال های آینده با توجه به شرایط جدید، لازم است دوباره بازنگری شوند.
با فرض اینکه بر اساس سناریوی محتمل جمعیت ایران تا سال 1430 به 101 میلیون نفر برسد، آیا می توان معین کرد که ساختار این جمعیت به چه صورتی خواهد بود؟
به هر حال هر سناریو که به وقوع بپیوند، پنجره جمعیتی ایران (جمعیت فعال بین 14 تا 64 سال) تا آن موقع باز می ماند؛ چرا که گروه سنی که الان در دهه سوم زندگی خود هستند و حجم عظیمی از جمعیت اکنون ایران را به خودشان اختصاص داده اند و هنوز به سن 65 و بالاتر نرسیده اند، اما از دهه 1430 کم کم از این پنجره خارج می شوند و به سنین بالاتر از 65 سالگی می رسند؛ بنابراین ما از سال 1430 به بعد، کم کم با پدیده سالخوردگی روبرو خواهیم شد.
بنابراین ما 30 سال دیگر فرصت داریم از این موقعیت استثنایی که برای کشور فراهم شده است (پنجره جمعیتی) استفاده کنیم. حالا با توجه به اینکه می دانیم تا 30 سال دیگر جمعیت به این شکل خواهد بود و بعد از آن سالخوردگی جمعیت را خواهیم داشت، به نظر شما آیا این امکان برای ما وجود دارد که جمعیت کشور را طوری مدیریت کنیم که بعد از 1430 با مشکل سالخوردگی جمعیت روبرو نشویم؟
البته سالخوردگی، مشکل نیست؛ بلکه یک پدیده طبیعی است که در بحث گذار جمعیتی اتفاق می افتد که با کاهش باروری و کاهش میزان مرگ و میر، خواه ناخواه هر کشوری با این پدیده روبرو می شود و در سطح دنیای هم این اتفاق خواهد افتاد و یک پدیده کاملاً طبیعی است. اما مهم این است که قبل از روبرو شدن با آن، بتوانیم راه چاره هایی را ارائه و آغاز به برنامه ریزی در این زمینه کنیم که در آن موقع با بحران روبرو نشویم.
البته با توجه داشت سالخوردگی جمعیت با بحث سالمندی فردی، متفاوت است و نباید آن را با پیری یک فرد اشتباه بگیریم. سالخوردگی جمعیت، به این معنی نیست که همه افراد، سالمند و از کار افتاده می شوند، بلکه سهم جمعیت 65 سال و بیشتر افزایش می یابد.
جمعیت شناسان معتقدند اگر در حال حاضر، جمعیت جوان کشور حمایت و شرایط مالی، اجتماعی و فرهنگی مناسبی برای آن ها فراهم شود، در آینده وقتی به سن سالمندی برسند هم می توانند زندگی خوبی داشته باشند و حتی به عنوان پشتوانه خوبی برای اقتصاد کشور محسوب شوند؛ بنابراین اگر از حالا مدیریت داشته باشیم، در آینده به بحران نمی خوریم. توجه به این نکته هم لازم است که کشور باید از نظر مالی خیلی قوی باشد تا بتواند این مرحله را به راحتی سپری کند.
شما به اهمیت و ضرورت مدیریت جمعیت اشاره کردید. با توجه به شناختی از جامعه ایران دارید، برای اینکه ما بتوانیم جمعیت را درست مدیریت کنیم و در آینده با بحران روبرو نشویم، روی کدام یک از شاخص های تأثیرگذار در این حوزه باید بیشتر کار کنیم و برای آن برنامه ریزی کنیم؟
با توجه به شرایطی که ایران دارد، بحث باروری خیلی مهم است. درست است که هر سناریویی که اتفاق بیفتد، ما تا 30 سال دیگر رشد صفر را تجربه نخواهیم کرد، اما باز هم باید به این سمت برویم که باروری را در مقداری که اکنون هست، حفظ کنیم. برای این کار، باید جوانان به ازدواج تشویق شوند و شرایط اشتغال را فراهم کنیم. در کنار آن بحث کنترل مرگ ومیر هم هست که خیلی مهم و یکی از سیاست های معین نماینده در حوزه سیاست های جمعیتی است. بر اساس آنالیز های صورت گرفته، سومین دلیل مرگ ومیر در ایران در حال حاضر، حوادث و سوانح است که در اثر آن اکثریث مردان جوان (جمعیتی که در سن فعالیت و کار هستند و می توانند به اقتصاد کشور یاری نمایند) از دست می فرایند؛ بنابراین اگر ما بتوانیم سوانح کشور را کاهش دهیم، با بهبود شرایط بهداشتی و پزشکی باز هم می توانیم مرگ و میر را در نوزادان و بچه ها کاهش دهیم و در سنین میانسالی و سالمندی هم با تمرکز روی بیماری های قلبی و عروق و سرطان (مخصوصاً در زنان که نرخ بالایی را مبتلا می نماید)، می شود بخشی از جمعیت را حفظ کرد. این نکته با توجه به اینکه کشور ما کشور مهاجرپذیری هم نیست، اهمیت بیشتری پیدا می نماید؛ ضمن اینکه باید کوشش کنیم با فراهم کردن شرایط مالی و اجتماعی از مهاجرت جوانان هم جلوگیری کنیم.
بر اساس سناریوی محتمل شما، در سال 1430 حدود 101 میلیون نفر جمعیت خواهیم داشت. به نظر شما آیا کشور ما بستر های لازم برای مدیریت این حجم از جمعیت را دارد؛ در حالی که همین الان هم بسیاری از مسائل و ناهنجاری های اجتماعی در اثر افزایش افسار گسیخته جمعیت در شهر هایی مانند تهران است؟
نکته مهم در این خصوص این است که هیچ کشوری دوست ندارد رشد منفی جمعیت داشته باشد، ما هم در ایران باید همین شیب ملایم را حفظ کنیم، اما در عین حال به این نکته هم توجه داشته باشیم که پیش از این که کمیت جمعیت برایمان مهم باشد، باید به کیفیت جمعیت هم توجه داشته باشیم و تمام امکانات مالی، پزشکی، آموزشی، فرهنگی و... مورد احتیاج آن را فراهم کنیم.
ایران کشوری است که با کمبود شدید منابع آبی روبرو است و یکی از مسائل پیش روی جمعیت ایران در سال های آینده، تأمین آب شرب است که احتیاج است یک تیم تخصصی در حوزه های مختلف روی آن کار نمایند و ببینند اگر در آینده جمعیت ایران تا حد 101 میلیون نفر زیاد شود، آیا امکانات و زیرساخت های ما جوابگوی تأمین آب شرب این جمعیت خواهد بود یا خیر؟
متأسفانه طی سال های گذشته، افزایش جمعیت فقط در چند کلان شهر ایران (از جمله تهران) رخ داده و بازتوزیع جمعیت به صورت مناسبی در کشور انجام نشده است. علت این است که امکانات و بستر های مناسب بیشتر در شهر های عظیم متمرکز شده و جمعیت مناطقی که از این گونه امکانات محروم هستند، مجبور به سرازیر شدن به سمت کلان شهر ها شده اند و همین مسأله، باعث ایجاد آسیب های اجتماعی شده است.
بسیاری از جغرافی دانان و اقتصاددانان بر این باورند اگر توزیع جمعیت در هر سرزمینی به صورت متناسب انجام شود، منجر به رشد و توسعه کشور خواهد شد، این در حالی است که بر اساس آمار، در سال 95 بیشترین میزان تراکم در تهران (بالای 969 نفر در کیلومتر مربع) است، در حالی که در همین سال، تراکم جمعیت در خراسان جنوبی حدود پنج نفر در کیلومتر مربع) بود؛ بنابراین اگر قرار باشد در سال 1430 یک جمعیت 100 میلیون نفری را در قالب همین پراکنش جمعیت در کشور داشته باشیم، با مشکل روبرو می شویم؛ مخصوصاً در شهر تهران که تراکم خیلی بالایی دارد.
جمعیت شهر تهران در بدبینانه ترین پیش بینی، حداقل 9.61 میلیون نفر و در خوشبینانه ترین حالت، حداکثر به 14.1 میلیون نفر در سال 1430 شمسی می رسد؛ بنابراین در صورت سوق دادن سیاست های جمعیتی کشور به سمت افزایش یا حتی تثبیت جمعیت، چنانچه تدابیری برای تمرکز زدایی از کلان شهر تهران اندیشیده نشود، این کلان شهر حداقل جمعیتی بالای 9.6 میلیون نفر را درون خود جای خواهد داد.
البته جمعیت مورد بحث، مربوط به جمعیت شب شهر تهران است. بر اساس نتایج سرشماری 1390، روزانه حدود 500 هزار نفر جمعیت شناور نیز به شهر تهران سرریز می شود که جمعیت روز این شهر را متراکم تر از جمعیت شب آن می نماید.
حال این سوال مطرح می شود که آیا کلان شهر تهران، در آینده می تواند جوابگوی امکانات مختلف زیربنایی، زیستی و محیطی، بهداشتی، آموزشی، مالی، ترافیکی و حمل و نقل، فرهنگی و... باشد، در حالی که اکنون جوابگوی احتیاج های جمعیت کنونی خود نیست.
منبع: فرارو